مثل خوره در وجودم درآمده...

ساخت وبلاگ

در مسیر راهم، از تایمنی آمده ام و از شهر به طرف پوهنتون روانم. به شعری فکر می کنم که چندی قبل در آهنگی از شاهین نجفی می شنیدم و آن قسمت شعر را در صفحه فیسبوکم هم نشر کرده بودم: یکی باید بیاید، مرا در خود بمیرد. یکی که حق نان را دوباره پس بگیرد. ناخودآگاه به زمزمه ی این شعر آغاز کردم، دوباره تصمیم گرفتم شیرش کنم. دقیق تر شدم. هیچ کس نخاهد آمد. همه تنها هستند و تنها خاهند ماند (شاید همه ی مثل من، کم از کم)باید جان کند، باید مرد، دوباره زنده شد، باید کار کرد، عمل کرد و نتیجه گرفت که نان بیاید. آن ها حق نان ما و همه را گرفته اند، نظر به اراده ی معطوف به قدرت خوب کرده اند. نوش جان شان، ما کم آوردیم، ما نتانستیم، ما باختیم، ما ناتوان بودیم، پس این حق ماست. حالا هم هی به جای داد زدن، باید کم از کم مرد عمل شویم، عمل کنیم؛ اگر می خاهیم حق نان خود را پس بگیریم، فقط. + نوشته شده در یکشنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۶ ساعت 13:27 توسط میرزا تابان  |  مثل خوره در وجودم درآمده......ادامه مطلب
ما را در سایت مثل خوره در وجودم درآمده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : merzataban بازدید : 37 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 19:25

ساعتِ گوشی همراه‌ام ۳ و ۴۴ دقیقه‌ی عصر را نشان می‌دهد؛ ۲۹‌ام جولای. صبح ساعت ۹ از خاب بیدار شدم و ساعت ۱۱ برخاستم. (شاید تعجب کنید و یا هم مرا دیوانه بدانید اما نزدیک به دو ماه می‌شود که با چنین وضعی مواجه‌ام، گاهی حتا ۷ صبح از خاب بیدار می‌شوم و ۷ مثل خوره در وجودم درآمده......ادامه مطلب
ما را در سایت مثل خوره در وجودم درآمده... دنبال می کنید

برچسب : روزمرگی, نویسنده : merzataban بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 ساعت: 11:00

این روزها حال خیلی خرابی دارم؛ بعضی کارهایم باقی‌مانده‌اند. این کارها شامل کارهای دفتر می‌شود. کارهای دفتری که نمی‌دانم چه زمانی خلاص خاهند شد، یا اصلن خلاصی هم خاهد داشت یا نه. کار دیگرم هم خاندن و نقد یک کتاب بود و من کتاب راهی به رهایی از مصطفا م مثل خوره در وجودم درآمده......ادامه مطلب
ما را در سایت مثل خوره در وجودم درآمده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : merzataban بازدید : 50 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 ساعت: 11:00

ساعت ۲ و ۲ دقیقه‌ی شب و تاریخ ۲۰ سپتمر است. گپِ اصلی این‌که چرا من و خیلی دیگر دوستانم که مثل من اند، تا این موقع‌ی شب بیداریم؟ دقیق‌تر که می‌شوم: چطوری‌ای این ماجرا تا چرایی آن با اهمیت‌تر می‌نماید. بر فرض شرایطِ را که در این موقعیتِ زمان-مکانی، شب مثل خوره در وجودم درآمده......ادامه مطلب
ما را در سایت مثل خوره در وجودم درآمده... دنبال می کنید

برچسب : روزمرگی, نویسنده : merzataban بازدید : 37 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1396 ساعت: 22:51

پس من با کی روی برگ‌ها خِش‌خِش کنم؟ مثل خوره در وجودم درآمده......
ما را در سایت مثل خوره در وجودم درآمده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : merzataban بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1396 ساعت: 22:51

ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه‌ی شام و تاریخ ۴ مهر‌ماهِ ۱۳۹۶ است. در ساحه‌ی سرک‌شورای، کارته‌سه، زمانی که نان‌خریده ام و به طرف محل بودوباشم روانم؛ صدای بلند نوحه را از یکی از سقاخانه‌های پهلویم می‌شنوم و به این فکر می‌کنم که: یکم: دلیلِ عمده و اساسی مردم برای ب مثل خوره در وجودم درآمده......ادامه مطلب
ما را در سایت مثل خوره در وجودم درآمده... دنبال می کنید

برچسب : روزمرگی, نویسنده : merzataban بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1396 ساعت: 22:51

عشقِ راستین تشنگی پایدارِ عاشق برای کام یافتن از معشوق است؛ اکنون معشوق هر چه و هر کی باشد. عشق یعنی پاشندگی نهادِ انسان، عشق نهادِ انسان را از هم می‌پاشد و تکه تکه می‌کند و هیچ دارویی و هیچ باده یی و هیچ رخی و هیچ کسی  این هم پاشیدگی نهادِ انسان را مثل خوره در وجودم درآمده......ادامه مطلب
ما را در سایت مثل خوره در وجودم درآمده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : merzataban بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1396 ساعت: 22:51

و مریضی، ضعیفی، پیری... آبه‌ام مثل خوره در وجودم درآمده است. هر شب بعد از ختم کارهایم برایم تازه‌ترین خبر است. در مغزم در می‌آید، در تک‌تکِ سلول‌های مغزم می‌پیچد، آن‌ها را می‌خورد؛ در وجودم رشد می‌کند، مرا از دست و پا و زبان و گوش و چشم می‌اندازد. ن مثل خوره در وجودم درآمده......ادامه مطلب
ما را در سایت مثل خوره در وجودم درآمده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : merzataban بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1396 ساعت: 22:51